مجري: علي صبوحي طسوجي




 

3-6-2- کلام 3. آيات 189 تا 195

قتال

142. دو کلام گذشته با طرح قصاص و روزه که دو راهکار کسب تقواي فردي بود زمينه حفظ و تربيت هويت فرد را فراهم کرد، اين کلام و کلام چهارم با طرح قتال و حج به طور مستقيم در صدد شکل دهي هويت اجتماعي مسلمانان هستند، همانطور که قصاص براي برقراري امنيت داخلي مؤثر است، قتال براي برقراري امنيت خارجي لازم است و همانطور که روزه براي تربيت فرد لازم است حج براي تربيت امت و ايجاد وحدت در ميان مسلمانان ضروري است.
**توضيح تصوير
نمودار شماره1- انتظام بيان احکام در سوره بقره

148. مطلب 1. وجوب قتال با کساني که با شما قتال مي کنند:

و در راه خدا، با کساني که با شما مي جنگند، بجنگيد، ولي از اندازه درنگذريد، زيرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمي دارد؛ وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْمُعْتَدِينَ«190»

149. مطلب 2. قتال به قصد مبارزه با فتنه:

و هرکجا بر ايشان دست يافتيد آنان را بکشيد، و همان گونه که شما را بيرون راندند، آنان را بيرون برانيد، چرا که فتنه شرک از قتل بدتر است، با اين همه در کنار مسجد الحرام با آنان جنگ مکنيد، مگر آنکه با شما در آن جا به جنگ درآيند، پس اگر با شما جنگيدند، آنان را بکشيد، که کيفر کافران چنين است و اگر بازايستادند، البته خدا آمرزنده مهربان است وَاقْتُلُوهُمْ حَيثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ«191» فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ«192» با آنان بجنگيد تا ديگر فتنه اي نباشد، و دين، مخصوص خدا شود. پس اگر دست برداشتند، تجاوز جز بر ستمکاران روا نيست وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ«193»

150. مطلب 3. جواز مقابله به مثل در ماه هاي حرام:

يکي از مسائلي که در خصوص قتال مطرح بود، قتال در ماه هاي حرام بود، از اين رو خداي متعالي مي فرمايد: اين ماه حرام در برابر آن ماه حرام است، و هتک حرمتها قصاص دارد. پس هر کس بر شما تعدّي کرد، همان گونه که بر شما تعدّي کرده، بر او تعدّي کنيد و از خدا پروا بداريد و بدانيد که خدا با تقواپيشگان است الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ«194»

151. مطلب 4. دستور به انفاق و احسان:

پس از بيان ضرورت قتال، در لابلاي دستور به انفاق و احسان مؤمنان را از به هلاکت انداختن خويش نهي کرده است. همه اين سه دستور متناسب با امر به قتال است که در آيات قبل آمده بود. و در راه خدا انفاق کنيد، و خود را با دست خود به هلاکت ميفکنيد، و نيکي کنيد که خدا نيکوکاران را دوست مي دارد وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ«195»

4-6-2- کلام 4. آيات 196 تا 203

حج

152. در ابتداي کلام گذشته جايگاه اين کلام در اين فصل مشخص شد. حج عاملي براي ايجاد وحدت و يکپارچگي در ميان مسلمانان است که نقشي ضروري در شکل دهي هويت اجتماعي مسلمانان دارد.

153. مطلب 1. نحوه به جا آوردن حج عمره در شرايط نا امن:

آغاز کلام مربوط به حج با شرايط نا امن تناسبي با محتواي امر به قتال در کلام گذشته دارد. و براي خدا حجّ و عمره را به پايان رسانيد، و اگر به علّت موانعي بازداشته شديد، آنچه از قرباني ميسّر است قرباني کنيد؛ و تا قرباني به قربانگاه نرسيده سر خود را مَتراشيد؛ و هر کس از شما بيمار باشد يا در سر ناراحتي اي داشته باشد [ و ناچار شود در احرام سر بتراشد ] به کفّاره آن، بايد روزه اي بدارد، يا صدقه اي دهد، يا قرباني اي بکند؛ و چون ايمني يافتيد، پس هر کس از اعمال عمره به حجّ پرداخت، بايد آنچه از قرباني ميسّر است قرباني کند، و آن کس که قرباني نيافت بايد در هنگام حجّ، سه روز روزه بدارد؛ و چون برگشتيد هفت روز ديگر روزه بداريد؛ اين ده روزِ تمام است. اين حجّ تمتّع براي کسي است که اهل مسجد الحرام مکّه نباشد؛ و از خدا بترسيد، و بدانيد که خدا سخت کيفر است وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيسَرَ مِنَ الْهَدْي وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يبْلُغَ الْهَدْي مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيسَرَ مِنَ الْهَدْي فَمَنْ لَمْ يجِدْ فَصِيامُ ثَلَاثَةِ أَيامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ«196»

154. مطلب 2. حج براي دوري از گناه و جدال و کسب تقوا:

حجّ در ماههاي معيني است. پس هر کس در اين ماه ها، حجّ را بر خود واجب گرداند، بداند که در اثناي حجّ، همبستري و گناه و جدال روا نيست، و هر کار نيکي انجام مي دهيد، خدا آن را مي داند، و براي خود توشه برگيريد که در حقيقت، بهترين توشه، پرهيزگاري است، و اي خردمندان! از من پروا کنيد الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيرٍ يعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبَابِ«197»

155. مطلب 3. جواز ابتغاء فضل الهي در حج:

بر شما گناهي نيست که در سفر حجّ فضل پروردگارتان [ روزي خويش ] را بجوييد؛ پس چون از عرفات کوچ نموديد، خدا را در مشعر الحرام ياد کنيد، و يادش کنيد که شما را فرا راه آورد هرچند که پيشتر از بيراهان بوديد، پس از همان جا که انبوه مردم روانه مي شوند، شما نيز روانه شويد و از خداوند آمرزش خواهيد که خدا آمرزنده مهربان است ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ«199»

156. مطلب 4. ذکر خدا پس از حج و انسانهاي دنيا گرا و آخرت گرا:

و چون آداب ويژه حجّ خود را به جاي آورديد، همان گونه که پدران خود را به ياد مي آوريد، يا با يادکردني بيشتر، خدا را به ياد آوريد. و از مردم کسي است که مي گويد: «پروردگارا، به ما، در همين دنيا عطا کن» و حال آنکه براي او در آخرت نصيبي نيست و برخي از آنان مي گويند: «پروردگارا! در اين دنيا به ما نيکي و در آخرت نيز نيکي عطا کن، و ما را از عذاب آتش دور نگه دار.» فَإِذَا قَضَيتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ«200» وَمِنْهُمْ مَنْ يقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ«201» آنانند که از دستاوردشان بهره اي خواهند داشت و خدا زودشمار است أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ«202»

157. مطلب 5. جواز انجام اعمال در دو يا سه روز:

و خدا را در روزهايي معيّن ياد کنيد، پس هر کس شتاب کند و اعمال را در دو روز انجام دهد، گناهي بر او نيست، و هرکه تأخير کند [ و اعمال را در سه روز انجام دهد ] گناهي بر او نيست. اين اختيار براي کسي است که از محرمات پرهيز کرده باشد. و از خدا پروا کنيد و بدانيد که شما را به سوي او گرد خواهند آورد * وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يوْمَينِ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيهِ تُحْشَرُونَ«203»

5-6-2- کلام 5. آيات 203 تا 214

انسانهاي متقي و منافق

158. پس از اينکه در چهار کلام سابق به منظور شکل دهي هويت اجتماعي از تقواي فردي و اجتماعي حاصل از قصاص و روزه و قتال و حج سخن گفت، در اين کلام انسانها را در مقابل امر به تقوا به دو گروه تقسيم مي کند، گروه نخست منافقاني که از پذيرش امر به تقوا سرباز مي زنند و گروه دوم انسانهايي که از جان خود در اين راه مي گذرند. سپس متناسب با اين تقسيم بندي دستورهايي به مؤمنان مي دهد تا از گزند لغزش و آسيب تفرقه در امان بمانند.

159. مطلب 1. منافقان تقوا گريز:

و از ميان مردم کسي است که در زندگي اين دنيا سخنش تو را به تعجّب وامي دارد ( يعني تظاهر به زهد مي کند )، و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه مي گيرد، و حال آنکه او سخت ترين دشمنان است و چون برگردد [ يا رياستي يابد ] کوشش مي کند که در زمين فساد نمايد و کشت و نسل را نابود سازد، و خداوند تباهکاري را دوست ندارد و چون به او گفته شود: «از خدا پروا کن» نخوت، وي را به گناه کشاند. پس جهنم براي او بس است، و چه بد بستري است وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَيشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ«204» وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيفْسِدَ فِيهَا وَيهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يحِبُّ الْفَسَادَ«205» وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ«206»

160. مطلب 2. مؤمناني که در راه خدا از جان خويش مي گذرند:

و از ميان مردم کسي است که جان خود را براي طلب خشنودي خدا مي فروشد، و خدا نسبت به بندگان مهربان است. وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ«207»

161. مطلب 3. دستور به تسليم همگاني و پرهيز از لغزش:

پس از تقسيم انسانها به مؤمن و منافق، به مؤمنان دستور مي دهد: اي کساني که ايمان آورده ايد، همگي به اطاعت خدا درآييد، و گامهاي شيطان را دنبال مکنيد که او براي شما دشمني آشکار است يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ«208» و اگر پس از آنکه براي شما دلايل آشکار آمد، دستخوش لغزش شديد، بدانيد که خداوند تواناي حکيم است فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَينَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ«209»

162. مطلب 4. انتظار بي جاي مدعيان دروغين ايمان:

در مطالب گذشته از انسانهايي سخن گفت که خود را زاهد و مؤمن جلوه مي دهند ولي از تقوا گريزانند و اهل فساد در زمين و نابود کردن حرث و نسل هستند، در اين مطلب درباره ايشان مي فرمايد: مگر انتظار آنان غير از اين است که خدا و فرشتگان، در زير سايبانهايي از ابر سپيد به سوي آنان بياييند و کار داوري يکسره شود؟ و کارها به سوي خدا بازگردانده مي شود هَلْ ينْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يأْتِيهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِي الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ«210»

163. مطلب 5. بني اسرائيل تبديل کنندگان نعمت پس از ايتاء آيات بينات:

اين مطلب مي فهماند که مراد از انسانهاي منافق تقواگريز که در مطلب نخست و در مطلب پيشين هم سخن از آنان بود، بني اسرائيل هستند. در مطلب سوم نيز مؤمنان را از لغزش پس از آمدن بينات نهي کرده بود و در اين مطلب مي فهماند که پيش از شما بني اسرائيل بدون توجه به آيات بينات، نعمات الهي را تبديل کرده بودند، پس شما اين چنين نباشيد. از فرزندان اسرائيل بپرس: چه بسيار نشانه هاي روشني به آنان داديم و هر کس نعمت خدا را، پس از آنکه براي او آمد، به کفران بدل کند، خدا سخت کيفر است سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَينَاهُمْ مِنْ آيةٍ بَينَةٍ وَمَنْ يبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ«211»

164. مطلب 6. حب دنيا ريشه لغزش کافران:

در مطلب نخست سخن از دنياطلبان ظاهرساز بود و در کلام گذشته دانستيم که مراد از ايشان همان بني اسرائيل است در اين کلام مشکل اصلي ايشان را اينگونه تبيين مي فرمايد: زندگي دنيا در چشم کافران آراسته شده است، و مؤمنان را ريشخند مي کنند و کساني که تقواپيشه بوده اند، در روز رستاخيز، از آنان برترند و خدا به هرکه بخواهد، بي شمار روزي مي دهد زُينَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَيسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يوْمَ الْقِيامَةِ وَاللَّهُ يرْزُقُ مَنْ يشَاءُ بِغَيرِ حِسَابٍ«212»

165. مطلب 7. اختلاف پس از بينات، عامل ايجاد تفرقه در امت واحده:

مطالب گذشته مؤمنان را از لغزش پس از آمدن بينات نهي کرد و بني اسرائيل را به عنوان امتي که پس از آمدن بينات به تبديل نعم الهي پرداختند معرفي کرد، اين مطلب اختلاف در کتاب پس از نزول بينات الهي را عامل اصلي اختلاف و تفرقه در امت واحده دانسته و فرموده است: مردم، امّتي يگانه بودند؛ پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم دهنده برانگيخت و با آنان، کتاب خود را بحق فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوري کند. و جز کساني که کتاب به آنان داده شد -پس از آنکه دلايل روشن براي آنان آمد- به خاطر ستم و حسدي که ميانشان بود، هيچ کس در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آنچه که در آن اختلاف داشتند، هدايت کرد. و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدايت مي کند كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيحْكُمَ بَينَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَينَاتُ بَغْيا بَينَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يهْدِي مَنْ يشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ«213»

166. مطلب 8. لزوم پايمردي مؤمنان در شرايط سخت:

در مطالب گذشته سخن از لغزش پس از بينات بود و همين مسئله مي فهماند که اين آيات در شرايط سختي نازل شده است که امکان لغزش مؤمنان زياد بوده است، اين مطلب نيز با خطاب به مؤمنان به ايشان مي فرمايد که آماده ابتلائات الهي باشند و در هيچ شرايطي نلغزند: آيا پنداشتيد که داخل بهشت مي شويد و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر سرِ پيشينيان شما آمد، بر سرِ شما نيامده است؟ آنان دچار سختي و زيان شدند و به هول و تکان درآمدند، تا جايي که پيامبر خدا و کساني که با وي ايمان آورده بودند گفتند: «ياري خدا کي خواهد بود؟» هشدار، که پيروزي خدا نزديک است أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ«214»

7-2- فصل هفتم. آيات 215 تا 286

رفتارهاي اجتماعي و آسيب شناسي آنها

167. در فصل گذشته دستوراتي براي شکل گيري هويت اجتماعي مسلمانان مطرح شد و در اين فصل رفتارهاي اجتماعي و آسيب شناسي آنها بيان مي شود. به بيان ديگر اين فصل با آسيب شناسي رفتارهاي اجتماعي مربوط به خانواده، قتال و انفاق و در پي محقق کردن و تثبيت رفتارهاي لازم براي قوام نظام اجتماعي است. در اين فصل پيش از آغاز دستورات پيش گفته به برخي از پرسشها و اعتراضات ناشي از بيان احکام در فاز پيشين پاسخ داده مي شود، سپس احکام گفته شده به ترتيب از مسائل حقوقي مربوط به خانواده آغاز مي شود که به نوعي آسيب شناسي روابط خانوادگي است و با آسيب شناسي امر جهاد و تبيين نحوه انفاق و آسيب شناسي مسائل اقتصادي ادامه پيدا مي کند. درخصوص تربيت مطالب اين فصل مي توان گفت براي تحقق رفتارهاي اجتماعي ابتدا بايد به شبهات و پرسشها پاسخ گفت از اين رو اين فصل در گام نخست چنين کرده است. ناآرامي و آشفتگي در خانواده به عنوان اولين و مهمترين واحد اجتماعي، مانع از تحقق رفتارهاي سالم اجتماعي مي شود از اين رو اين فصل در گام دوم به بيان حقوق خانواده پرداخته است. روحيه جهاد و دفاع براي حفظ و حراست از کيان نظام اسلامي و اقتصاد بر محور انفاق و خالي از ريا و ربا براي استحکام روابط درون جامعه و تقويت رفاه مالي لازم براي رشد و بالندگي لازم است، از اين رو اين فصل در گام سوم و چهارم به تبيين اين دو امر پرداخته است.

منبع مقاله :
طرح راهنماي مربي تدبر در سوره هاي قرآن کريم 3 و 4، دبيرخانه ي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، دبيرخانه ي شوراي تخصصي توسعه فرهنگ قرآني، بهار 1388